گیلانیان با آیین های رنگارنک به پیشواز یلدا می روند

 

يلدا اول زمستان و شب آخر پاييز است كه درازترين شب‌هاي سال است و در آن شب يا نزديك به آن آفتاب به برج جدي تحويل مي كند و قدما آن را سخت شوم و نامبارك مي انگاشته اند. در بيشتر نقاط ايران در اين شب مراسمي انجام مي شود. مهر، كهن ترين باور آريايي است، چرا كه آريايي از همان آغاز پيدايش از تاريكي نگران و هراسان بود و سخت مي ترسيد چرا كه ديوها و ددها همه از تاريكي سر برمي آورند و در انديشه گرفتن جان ومال آريايي بودند و در آن شب هاي تاريك و بلند و پربيم و هراس، آريايي همواره چشم به افق داشت تا نخستين فروغ روشنايي سر برآورد و ديو و دد ناپديد شود. در هر صورت اقوام آريايي كه همواره از تاريكي هراس داشتند بلندترين، سردترين و تيره ترين سال را جشن مي گرفتند. روشنايي و گرماي معتدل را ايزدي و اهورايي مي دانستند و تاريكي و سرما را اهريمني. در شب يلدا، به پاس گرامي داشت فروغ روشنايي و خورشيد و ستيز با شومي و بدشگوني آتش مي افروختند، گرد هم مي آمدند، جشن مي گرفتند، سفره مي گستردند و ميوه هاي تازه و خشك مي آوردند. بي گمان اين سفره رنگ و بوي ديني و آييني داشت. بسيار گرامي و مقدس بود، از اين مهر و فروغ روشنايي و خورشيد، بركت مي خواستند تا زمستان را به خوشي سپري نمايند. اينگونه بود كه شب چله يا شب يلدا، ميراث چند هزار ساله آريايي پديدار شد، ادامه يافت و تا به امروز رسيد. پس از دوران تاريخي و پيدايش آيين آرياييها، شب چله را گرامي داشتند و در گذشته ايرانيان ميوه هايي را كه تا آن شب سالم مانده بود با آجيل و خوراكي هاي ديگر فراهم مي آوردند و همه با هم پاسي از شب را با شادي و سرور مي گذراندند و با اين شيوه به پيشواز چله بزرگ مي رفتند كه از فرداي آن روز شروع مي شد و تا جشن سده، چهل روز ادامه داشت. در اين شب هر خانواده ميوه هايي مانند انار، هندوانه، خربزه، سيب، انگور و به را فراهم مي كنند و با خود به جشن شب چله مي روند، در ميان ميوه ها، هندوانه از اهميت بيشتري برخوردار است زيرا بعضي از آنان براين باورند كه اگر مقداري هندوانه را در شب چله بخورند در سرتاسر چله بزرگ و كوچك يعني زمستاني كه در پيش دارند، سرما و بيماري بر آنان اثر نخواهد گذاشت. غير از ميوه گاهي آجيل شيرين و شربت نيز از خوراكي هاي شب چله است كه تا پاسي از شب همه دور هم مي نشينند تناول مي كنند. گاهي مادر بزرگ ها داستانهاي شيرين روزگار گذشته را براي بچه ها تعريف مي كنند. پدربزرگ ها شاهنامه مي خوانند و از حماسه هاي افتخارآفرين ايرانيان سخن مي گويند. همه با شادي و خرمي شب چله را مي گذرانند و با نيايش شب را همراهي مي كنند و گاهي آن را به سپيده دم مي رسانند. در شهرها و روستاهاي گيلان، شب چله را گرامي مي دارند و جشن مي گيرند، ميوه و آجيل شب چله گيلاني ها عبارت است از: ليمو، پرتقال، انار، هندوانه، فندق، پسته و تخمه. گيلاني ها خوردن هندوانه را در شب يلدا واجب مي دانند، زيرا بر اين باورند كه هر كس شب چله هندوانه ميل كند در زمستان از سرما درامان مي ماند و معتقدند هر كس در شب چله، هندوانه بخورد در تابستان احساس تشنگي نمي كند. آب كونوس(ازگیل های سفتی که در آب و نمک مثل شور می اندازند)، يكي از خوردني هاي شب چله است. خربزه، نقل و ببيشته برنج كه تركیبي از برنج بو داده، هسته خربزه و هسته هندوانه، دانه و مرجو و همينطور خوج كه گلابي محلي است. در گيلان گالش ها معتقدند كه در شب چله، 40 نوع خوراكي بايد خورد،در ديلمان كدوپخته و نخودبرشته و حلوا و شيريني درست مي كنند ودر جوشر لاهيجان، تره چيده و از آن خورشت درست مي كنند. گرفتن فال حافظ از جمله آداب شب چله در ميان گيلانيان است. تفال به ديوان حافظ در شهرهاي گيلان جاي ويژه اي دارد، خانواده ها گردهم مي آيند و با شور و ذوق فال مي خوانند. ابتدا ديوان حافظ را به دست يك يك افراد مي دهند كه آنان با انگشت مياني دست آن را بگشايند و نيت كنند. يكي دو نفر از افراد كهنسال و باسواد فال مي گيرند. فال گير با عقيده و حرمت فراوان به ديوان حافظ پس از آمادگي و نثار فاتحه به روان خواجه شيرازي مي گويد: اي حافظ شيرازي! ترا به شاخه نوات قسم دئنم، مي مراد هدي! يعني: اي حافظ شيرازي، تو را به شاخه نباتت سوگند مي دهم مرادم را بدهي! اي خواجه حافظ شيرازي، تو محرم رازي! ما طالب يك فاليم، تو را قسم مي دهم به شاخه نباتت كه نيت فلاني را روشن كن و بگو كه چيست؟ و بعد فال مي گيرد و ديوان را به فرد باسواد مي دهند تا فال را بخواند. خواننده فال گاه بيت ها را تفسير و تعبير مي كند. هر بار سه فال پياپي مي گيرند و سپس درنگ مي كنند تا دوباره براي چند تن ديگر فال بگيرند. زيرا عقيده دارند كه اگر سه فال پي درپي بيشتر بگيرند حافظ او را نفرين مي كند. *بردن «شب چله اي» براي نو عروسان بردن «شب چله اي» براي نو عروسان، قصه گويي و ترانه خواني از جمله آيين هايي است كه در گيلان انجام مي شود. در شب چله گرد هم مي آيند و پس از خوردن هندوانه مي گيرند. يكي قصه مي گويد و ديگران گوش مي دهند. بچه ها بازي و پاي كوبي مي كنند. جوانان براي همسران آينده خود شب چله گري مي فرستند كه شامل: پرتقال، شيريني و يك قواره پارچه است. چنانكه در برخي از نقاط گيلان بر اين باورند كه همه آبهاي جهان در لحظه اي نامعين در اين شب مي بندند،حالت انجماد پيدا مي كنند و هر كس آن لحظه را دريابد هر مرادي داشته باشد و از خدا بخواهد حاصل مي شود همچنين اين باور را درباره شبهاي مقدسي همچون شب عاشورا، شبهاي قدر و شب نوروز نيز نقل مي كنند كه. حاكي از ريشه هاي آيين و اعتقادي شب چله است. *فال پوست هندوانه: پوست هندوانه را مي‌برند و چهار قسمت مي‌كنند و در يك دست مي‌گيرند و نيت مي‌كنند و از جلو به پشت مي‌اندازند: اگر 2 قطعه سبز و دو قطعه سفيد بيفتد – خير است،اگر 3 قطعه سبز و يك قطعه سفيد بيفتد – خوب است،اگر يك قطعه سبز و 3 قطعه سفيد بيفتد – باطل است و سرانجام اگر هر 4 قطعه سبز باشد خيلي خوب است. به قول اهالي تالش اگر هندوانه را كه سردي است بخورند، سرماي زمستان بر آنان اثر نمي‌گذارد. در ماسوله مراسمي به نام «شم شمي» را به جا مي‌آورند كه يك نوع تفعل است. هر كسي نيتي دارد دم درب خانه يا سرگذر مي‌ايستد و به حرف‌هاي رهگذران گوش مي‌دهد. چنانچه حرف‌هاي خوب شنيده باشد آن را به تعبير برآورده شدن نيت خود قلمداد مي‌كنند و بالعكس. شب چله را جزو شبهاي عزيز دانسته و معتقدند در اين شب درختان سرشان را پايين مي‌آورند و در اين لحظه اگر شخصي از خواب بيدار شود هر نيتي بكند خواسته‌اش برآورده مي‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست